آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اشعارساسانی نژاد و آدرس shaerane72.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
من آن زندانیم که حال وروزش
تواند اشک زندانبان درارد
همان قربانی شبهای سختی
که حبسش رادگرباورندارد
اگرخواهی که تسکین باشی ای عشق
بررایم ازرهایی ها سخن گو
برایم حس ارامش بیاور
بباران ابرعشقت رازهرسو
خیره میشمبه چشای زنیکه
خستگی ازتوچشاش میباره
میگم انقدر ازخودت کارنکش
میگه زندگی مگه میذاره
روی دستش خبری ازلاک نیست
یحورایی اون دیگه مرد شده
معلومه خیلی سریع پیرشده
همدمش پله وپاگردشده
هیچ ظرافتی براش نمونده و
زندگیش کار کارش زندگی نیست
موهای سفیدشو بافته ولی
کارزن انقدر دوندگی نیست
رسیدم جایی که اینبار
دیگه تردیدرفتن نیست
نمیتونم قوی باشم
دیگه جونی توی تن نیست
چی میدونی توازحسم
مهم نیستم دیگه واست
یه باردرکم نکردی تئ
جوابم کردی زودراحت
توی راهی که من میرم
سقوطم انتخابم شد
شده جالب معمای
دلی که ازدلت کم
تمام حرفامو دارم میپیچم
توی هرنسخه ی لبخندسردت
کی حالا سازقلبم روشکونده
کی اومدکه توروویرون کردت
منی که غزلم فقط نگات بود
فقط لبهای من شعرتوخونده
کی حرفای منو خط خطی کرده
کدوم نت توروبه حنون کشیده
نه که حالمو میپرسی
نه مهمه کجاباشم
چقدراشوبم این روزا
بایدازتوجداباشم
نه میپرسی چی پوشیدی
نه رنگ لاکمودیدی
حتی هایلایت موهامو
تودرگیریت نفهمیدی
نه میفهمی که دلتنگم
نه اینکه خوبم یا بیمار
کسی که روزسختم نیست
حضورش رومیخوام چیکار
نه میدونی دلم شاده
نه میدونی چطورهستم
بلاتکلیفم ودرگیر
نمیدونی چقدرخستم
مهساساسانی نژاد
دستم روزانوی خودم بوده هروقتی افتادم زمین خوردم گردوغباربی کسیاموپاک کردم ازروصورتم بردم
عضو شوید
عضویت سریع